میدونی!؟
اونهایی که راحت تر گرفتار میشن بیشتر وقتشون رو صرف ناله و شکایت ازدیگران میکنند...
میدونی!؟بعضی وقتها اتفاقاتی میفته که خارج از کنترل آدمه...
میدونی!؟ گاهی وقتها تنها راه حفاظت ازکسانی که دوستشون داری اینه؛که ازشون فاصله بگیری...
میدونی!؟هیج چیزی آسون به دست نمیاد... میدونی؟همه چیز اونطور که دیده میشن نیستن...
من اینهارو گفتم چون تجربه کردم شما هم قبول کنید حرفامو عزیزان...
پایان
با صدای بی صدامثل یک کوه بلند
مثل یک خواب کوتاه یه مرد بود یه مرد
با دستهای فقیربا چشمهای محروم
با پاهای خسته یه مرد بود یه مرد
شب با تابوت سیاه نشت توی چشماش
خاموش شد ستاره افتاد روی خاک
سایه اش هم نمیموندهرگز پشت سرش
غمگین بود و خسته تنهای تنها
بالبهای تشنه به عکس یه چشمه
نرسیدتاببینه قطره قطره قطره ی آب
در شب بی طپش اینطرف اونطرف
می افتاد تا بشنوه صداصداصدای پاصدای پا
دوست یه سکه ی نایاب گلدون عتیقه
یه شعرنگفته رو لب بسته
سوار موج نور با حافظه ای سرد
بی گذشته بی درد تنهای تنها
در کنج یه قفس بی نفس بی هیچ کس
باحسرت یه سحرهوا هوا هوای پاک هوای پاک
در شب بیخوابی از چشم ستاره
قطره قطره میچکه رویا رویابرسرِما برسرما
انگار که غم آتشی بر پیکرم کشیده
دونه دونه روی ناودون قطره های سرد بارون
بی تو اما یه کویرم تو نباشی من میمیرم
قطره قطره چکه چکه اشک آسمون میباره
گله دارم از خداوند اگه باز تو را نیاره
گله دارم از خداوند اگه باز تو را نیاره
توی خوابم نمیدیدم که یه روز از تو جدا شم
چرا قسمت من این بود که گرفتار تو باشم
نمیدونی که جدائیت واسه من معنی درده
خونه بی تو مثل زندون خونه بی تو سرد سرده...
تعداد صفحات : 7
عشـــــــــق اولــــــــم